"من و شیشه"

بانو، چند وقتی است شیشه کشیدن را شروع کردم. شیشه ای که وضوح آن روزنه امیدی بجای این دیوارهاست. آری در دلم شیشه می کشم. بگو کجایی...


"دزدانه"
چراغ خونه خاموش بود. گفتم خوابند. وقتی بهوش اومدم، جناب سروان بهم گفت: برق ها رفته بود...


"ژیان قراضه"
صدایی شبیه موتور سیکلت من داشت. وقتی باهاش تصادف کردم، فهمیدم چراغ سمت چپ ژیان قراضه سوخته بود...



"کاظم لمسو"

اینستاگرام: KazemLamsoo





داستانهای ده کلمه ای - داستانهای چند کلمه ای- شهریار صامت- کاظم لمسو- داستان های کوتاه-رمانهای کوتاه-داستان کوتاه