فرمانروای خاموش
Kazem Lamsoo
۱ مطلب با کلمهی کلیدی «رمانهای کوتاه» ثبت شده است
داستان های زندگی من فقط چند کلمه اند
"من و شیشه"
بانو، چند وقتی است شیشه کشیدن را شروع کردم.
ادامه مطلب...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۲۰
۳ نظر
۵
۰
کاظم لمسو
.......... تو یک مهــــــار ناشدنی هستی ...........
دنبال کنندگان
۴۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
منوی اصلی
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
طبقه بندی موضوعی
جملات ماندگار
(۱۸)
سخن بزرگان
(۱۸)
سکانس های برتر
(۱۷)
داستان
(۹)
نثر ادبی
(۸)
شعر
(۷)
موضوعات متفرقه
(۱۱)
آن مرد هم ریش داشت
(۵)
ترافیک زمان
(۴)
آخرین مطلب
۹۷/۰۴/۰۶
آن مرد هم ریش داشت-5
۹۶/۰۴/۱۴
آدلای استیونسون
۹۶/۰۴/۰۷
ترافیک زمان-4
۹۶/۰۳/۳۰
از عالمی پرسیدند
۹۶/۰۳/۲۰
فقط انسانیت
۹۶/۰۳/۱۲
هیچوقت نذار
۹۶/۰۳/۰۷
ترافیک زمان-3
۹۶/۰۲/۳۰
وانمود کن از هیچ چیز دلخور نیستی
۹۶/۰۲/۲۰
گاهی باید...
۹۶/۰۲/۱۲
ما ندانیم که این نکته فناست
پربیننده ترین مطالب
۹۵/۱۰/۰۸
درد اگر بزرگ باشد
۹۶/۰۳/۳۰
از عالمی پرسیدند
۹۵/۰۶/۲۱
برادر چقدر حقوق میگیری؟
۹۵/۰۸/۱۰
اگر کوسه ها عقل داشتند!
۹۵/۰۷/۲۵
ژان والژان - بینوایان
۹۶/۰۱/۰۲
آدم های کوچک و حقیر ترسناکترند
۹۶/۰۴/۱۴
آدلای استیونسون
۹۶/۰۳/۲۰
فقط انسانیت
۹۵/۰۶/۲۶
این هفته هم به خدا می سپارمت...
۹۶/۰۱/۱۸
تا حالا آدم کشتی