و همه تو را می شناسند. همه می دانند و خود را به نادانی می زنند...

گرچه من به وجود تو یقین دارم ولی گاه گاهی به حضور تو  پی می برم. اگرچه حساب نکردم ولی دیده ام که اکثریت مردم تو را در دل باور دارند. شاید غیر مسلمان ها تو را از  چشم عقل باور کرده باشند تا ما که تو را به پیروی از نیاکان. نمی خواهم وجود تو را استدلال کنم، چون نمی توانم، چرا که اگر می توانستم دیگر همیشه به حضورت پی می بردم نه گاه. چرا که در آن صورت گناه را در خود نمی دیدم.
واقعاً بعضی از انسان ها جه فکر کرده اند که حرف های تکراری را به تو می زنند، ولی حتی عمل به وعده هایشان نمی کنند. اینکه حرف هایشان را فراموش خواهی کرد یا بنا به گفته ی خودت سبب تعجیل شود؟ آیا واقعا فکر کرده اند ترافیک و شلوغی ها و سر و صدای دنیا مانع رسیدن خواسته هایشان به درگاهت شود؟ یا شاید زمین از آسمان دور گردیده که آن هم با آنچه که خودت گفتی در تناقض است! همان حبل الورید. از این انسان ها به غیر از این هم نباید انتظار داشت.

شاید همه نمی دانند، پس همه خود را به نادانی نمی زنند!

 و گاه همه می دانند و خود را هم به نادانی نمی زنند، بلکه از ناچاری حرف می زنند. اشتباه می کنند و در جواب، قوانین خدا را پر نقص می دانند. این اشتباه ها از سر آگاهی است نه ناآگاهی. چون می دانند، اشتباه می کنند. چون در خیال خود راهی برای رسیدن به لذتهای دنیوی به جز بیان چنین واژه هایی نمی بینند.

 شهر و دیار خود را ترک کرده اند، خدا را به ظاهر به فراموشی سپرده اند، تن به ذلت می دهند تا بلکه دیده شوند. برای رسیدن به آرمان های کوچک خدا را مانع می بینند. و این همان جواب ناچاری است که از آن سخن می گویند. دروغ می گویند. از چیزی که خود دروغ بودنش را قبول دارند دم می زنند تا در دیار بی قوانین به حدی برسند که در کودکی آرزو داشتند. دلیلی ندارند چون تنها دلیلشان ناچاری است که زیاد تکرار کرده اند.
از مردم خودم می گویم که خود را مسلمان می دانند و از حرفهای اخیرشان و اطرافیانم که همیشه می شنوم. ببینید چه می کنند، می جنگند که خود را از خدا دور کنند. می جنگند بلکه دیده شوند. ولی این تاریخ است که ارزشی ها را از بی ارزش ها جدا می کند ...



تو بزرگترین نیستی، تنها ترین هم نیستی. چون قرار نیست با کسی مقایسه شوی، چون چیزی با تو قابل قیاس نیست. انتخاب پسوند (ترین) برای تو، یعنی قیاس تو و کاری ساده و قانع کننده برای افکار کوچک...

بخش هایی از ترافیک زمان

"کاظم لمسو"

اینستاگرام: KazemLamsoo





ترافیک زمان- شهریار صامت - کاظم لمسو - نویسنده داستان کوتاه - مازندران - فریدونکنار